اگر عاقل بود داند که مجنون صبر نتواند شتر جائی بخواباند که لیلی را بود منزل
سعدی
انصاف نباشد که من خسته ی رنجور پروانه ی او باشم و او شمع جماعت
سعدی
ای دل روش عشق ز پروانه بیاموز جان دادن ازآن عاشق دیوانه بیاموز
یارعلی طهرانی
آن دل که پریشان شود از ناله ی بلبل بردامنش آویز که با وی خبری هست
عرفی شیرازی
آمدم صبح جوبلبل به چمن درنوروز شام چون ماتمی از خاک شهیدان رفتم
آه اگرعشوه ذگری های زلیخا سازد غافل از حسرت یعقوب مه کنعان را
اگر عاقل بود داند که مجنون صبر نتواند شتر جائی بخواباند که لیلی را بود منزل
سعدی
انصاف نباشد که من خسته ی رنجور پروانه ی او باشم و او شمع جماعت
سعدی
ای دل روش عشق ز پروانه بیاموز جان دادن ازآن عاشق دیوانه بیاموز
یارعلی طهرانی
آن دل که پریشان شود از ناله ی بلبل بردامنش آویز که با وی خبری هست
عرفی شیرازی
آمدم صبح جوبلبل به چمن درنوروز شام چون ماتمی از خاک شهیدان رفتم